وقتی که ساره همسر ابراهیم نبی نتوانست هاجر را تاب بیاورد و آنها را به دوردست فرستاد خط سیر قومی دنیا تغییر کرد. نوه او یعقوب نبی در کنعان (فلسطین) ساکن شد. وقتی برادران یوسف نیز بعد از چندین سال  توجه زیاد پدر به یوسف را تاب نیاوردند. بعد از به چاه انداختن برادر و عزیز مصر شدن یوسف ، داشتند از قحطی هلاک میشدند که خدا رحمی به آنها کرد و یوسف را به آنها شناساند و تمام بنی اسرائیل با عزت به مصر رفتند و تا یک قرن دارای احترام بودند. طبیعتا خانه هایی که رها کرده بودند در اختیار بقیه فلسطینیان قرار گرفت. پس از فوت شدن یوسف اختلافات انها بر سر جانشینی و بزرگ قوم بودن بالا گرفت و موقعیت آنها بین مصریان را از بین برد تا جایی که خشم ف عون برانگیخت و فامیلهای عزیزمصر بعد از یک قرن و نیم برده مصریان شده بودند و در حقارت بیشمار زندگی میکردند. خدا رحمی به آنها کرد و موسی آمد و با تمام داستانهایش آنها را از نیل عبور داد. آنجا بود که فکر کردند قوم برگزیده خدا هستند و سپس عزم بازپس گرفتن فلسطین کردند ، ولی ازآنجا که ناشکر بودند و فرمان خدا اطاعت نکردند دچار قهر خدا شدند و نیم قرن در بیابان سینا سرگردان ماندندو در این مسیر بارها به بت پرستی رو آوردند. یهود حتی دوری 40 روزه موسی برای دریافت تورات از خدا را تاب نیاوردند و گوساله پرست شدند . انها حاضر نشدند برای پس گرفتن کنعان بجنگند و از موسی خواستند که خودش با خدایش برود و بجنگد و بعد به انها بگوید تا وارد شهر شوند. موسی وفات کرد و یوشع بن نون توانست نوه های آنانی که از نیل عبور کرده بودند را به کنعان برساند و فلسطینیان را به جنوب لبنان براند. ستمی که آنها در سالیان کشیده بودند مانند عقده سرباز کرد و به غارت شهر اریحا پرداختند. پس از آن یهود تا چندین سال تحت حمایت قوم همسایه قدرتمندش آرام بود.شالوت حکومت مستقلی برتیشان ساخت،  داوود نبی آمد و توانستند اولین حکومت قدرتمند بر فلسطین را بسازند. سپس سلیمان نبی آمد و حکومتش قدرتمندتر شد. بیت المقدس را ساخت و صندوقچه عهد (که حاوی لوح سنگی بود که موسی تورات را برآن نوشته بود و سند دین یهود بود) را در آن قرار داد. سلیمان وفات کرد و یهود دچار اختلاف شده دو دسته شدند و سرانجام توسط حکومت بابل شکست خوردند،صندوقچه عهدشان تا ابد گم شد و کشته بسیار دادند و اسیر و برده بابلیان شدند. کوروش بزرگ که بابل را فتح کرد یهود را آزاد کرد و به فلسطین پس فرستاد ، بیت المقدس را دوباره ساختند و زیر سلطه ایران بودند. اسکندر که حمله کرد زیر سلطه روم رفتند و قدسشان خراب شد و کشته بسیار دادند و از سرزمینشان پراکنده شدند. بعد از مدتی بازگشتند و با فلسطینیان در اختلاف بودند. مسیح موعود آمد،نپذیرفتندش و با مسیحیان در تعرض بودند که فلسطین اکثرا مسیحی شد. اسلام آمد،جنگهای صلیبی رخ داد و فلسطین مسلمان شد و باقی مانده یهودیت به اطراف جهان مهاجرت کردند. اواخر قرن نوزده عده ای بزرگانشان جمع شدند و برای حکومت یهود دنبال سرزمین گشتند و فلسطین انتخاب شد. شروع به مهاجرت ازهمه جای دنیا کردند.هیتلر آمد و جنگ جهانی دوم شد و یهود را بسیار کشت و وقتی جنگ تمام شد فلسطین مستعمره انگلیس بود. انگلیس مقرر کرد فلسطین سرزمین موعود یهود است باید در اینجا جمع شوند. و از آن زمان وضع به همین منوال است. دولتی که مثل دولت داوود خود را اسرائیل مینامد. در کل 4000 هزار پیامبر بر این قوم مبعوث شده اند که معروفترینشان یعقوب ، یوسف،موسی ، هارون، داود، سلیمان،  شعیا،  الیاس، یوش ع، یونس، عزیر،  زکریا هستند . با این وجود این قوم هرجا به قدرت رسیدند غارتگری پیشه کردند، کارشناسان دلیل اینکه این قوم چرا اینقدر فلاکت کشیده که عقده های جمع شده اش را این چنین خالی میکند ، عقاید آنها مانند نژادپرستی و  برتربودن،فرمان نپذیرفتن و حرص همیشگی میدانند.اما من میگویم شاید اگر یعقوب بین فرزندان خود فرق نمیگذاشت که مجبور به ترک کنعان نشوند این سیر تاریخی هیچوقت بوجود نمی آمد. یا شاید اگر ابراهیم میتوانست رابطه دو همسرش را حفظ کند ، بنی اسرائیل اصلا به کنعان نمی آمدند. شاید ...