به نظر من اینکه دانشجو باشی و بروی سر کلاس و 90 دقیقه فقط درس بخوانی خیلی چیز بیخودیست. همیشه وقتی دانشجو بودم دلم میخواست استاد وسط کلاس برایمان شعر میخواند ، یا یک کار لذت بخشی میکرد. برای همین الان بعد از 45 دقیقه کلاسم وقت استراحت ده دقیقه ای دارم که به اختیار دانشجوهاست ، بعضی کلاسها خودشان شعر میخوانند ، بعضی ها آواز ، بعضی بحث فلسفی میکنند ، بعضی وقتها هم خودم برایشان از زندگی میگویم ، ازینکه اگر در روز 5 دقیقه کنار پنجره ننشینند و فضای بیرون را نگاه نکنند واقعا زندگی نکرده اند. یا اینکه اگر همه وقتشان را درس بخوانند 4 سال از بهترین سالهای عمرشان را ریخته اند به پای علمی که نصف بیشترش به هیچ دردی نمیخورد. یا اینکه اگر هرچندوقت یکبار شعری تازه نمیخوانند بدانند که شادابیشان را ذره ذره از بین میبرند. اما امروز سر کلاس وقتی دانشجوها از درس خسته شده بودند طبق روال همیشه مان خواستند که درس زندگی بدهم . توی فکر رفتم که چه بگویم برایشان که یکی از وسطهای کلاس گفت : درباره پیاز بگویید استاد. همه خندیدند. آخر از پیاز چه نکته ای میتوان در آورد. شاید بتوان زندگی و روابط اجتماعی را به پیاز تشبیه کرد ، چون پیاز پوست برپوست است و رابطه های ماهم در جامعه مثل همین لایه های پیازی . خودمان میشویم مغز پیاز و فامیل درجه یکمان میشود پوست اول و درجه دوم پوست دوم و به همین ترتیب . دقیقا مثل پیاز که آن پوست های بیرونی زیاد برایمان هیجان انگیز نیست و هروقت که نخواستیمشان جدایشان میکنیم، آدمهای اطرافمان هم همینطورند ، آنهایی که دورترند را راحتتر دور میندازیم . اما بعضی وقتها اشتباه هم میکنیم . مثلا بعضی آدمهای مهم را با بعضی رفتارمان از لایه های وسط به لایه های بیرونی میبریم تا جایی که یا خودشان کنده میشوند یا دست روزگار زردشان میکند و می افتند. فقط ای کاش حواسمان باشد که چه کسانی مهمند و به خاطر یک نفر تازه که وارد لایه های پیازمان شده بعضی های دیگر را بیرون نکنیم. خوب که نگاه کنیم پدر و مادر ها همیشه از آن دسته هستند که از لایه های پیازی بیرون میشوند ، با دوستهای جدید ما ، با ازدواج ما ، با پیشرفت ما . و یکجایی که حواسمان نیست میبینیم به لایه آخر رسیده اند و زردشده اند و دارند می افتند ، آنجاست که میخواهیم دوباره بیاریمشان لایه های نزدیک خودمان ولی میترسیم که اگر دستشان بزنیم بیفتند ، شاید اگر از اول حواسمان بود دیرتر پژکرده میشدند...

 

اضافه گفتار : اینکه چرا زندگی بجای پیاز شبیه کلم پیچ یا کاهو نیست دلیلش اینست که زندگی آدم را میسوزاند، ولی کلم پیچ و کاهو بی خاصیت تر از آنند که ادم را بسوزانند.