وبلاگ شخصی حسین حسینی

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

پل ...

اگر از من بپرسند که یه مدل نمونه برابری و رعایت حق بشر نام ببر میگویم " پل " ! بله پل ، پل روگذر ماشین ها ، پل عابر پیاده ، زیرگذر ! برای اینکه هرکسی که میان راه کاری دارد از جاده اصلی میرود و هرکسی هم که کارش به آنسوی این جاده افتاده از پل میرود و توی شلوغ بازار جاده گیر نمیکند ! پل عابر هم همینطور ، عابرها بدون اینکه بخواهند در برابر نابرابری سرعت زیاد و توان جسمی ماشین ها مقابله کنند ،  راحت آنها را از راه آسمان دور میزنند و میروند و سواره ها هم خوشحالند که موجود نحیف حلزون مانندی یکدفعه جلویشان سبز نمیشود که نداند با این سرعت مثل اینترنت اکسپلوررش چپ برود یا راست ! اصولا همه از بودن پل ها خوشحالند ، برای همین هم میگویم که پل میتواند نماد برابری و عدالت باشد ، کار به این ندارم که پیاده ها چرا پیاده اند و اگر ماشین داشتند که دیگر پیاده نبودند و پل هم نمیخواستند و همه سوار بر چهارچرخ دلبندشان ساعت ها شمارش معکوس قرمز رنگ چراغ را صفر میکردند تا یک خیابان بروند جلوتر پشت چراغ بعدی ، منظورم بیشتر جامعه ایست که مردمش برای حفظ محیط زیست همه پیاده یا با وسیله عمومی نقل مکان میکنند و فقط عده ای کم ماشین دارند که میتوانند با سرعت هم بروند و هر 100 متر یکبار یک سرعت گیر یا چاله جلویشان پهن نمیشود روی زمین ! کلا پل چیز خوبیست ، برای همین هم آدم ها همیشه سعی میکنند پل بزنند به هرطرف که میتوانند تا به جایی برسند که اگر از راه اصلیش بخواهند برسند هیچ وقت نمیرسند ، پل برای ما میشود همان پارتی ، ولی فرقش با پل های خیابان اینست که هر کسی نمیتواند از روی آن رد شود ، فقط خواص ، اینجاست که برابری و عدالت ندارد ، البته پل ها هم این مشکل را دارند ، معلولان اغلب از پل عابر پیاده نمیتوانند رد شوند ، یا موتوری ها عبورشان از روگذر ماشین ها ممنوع است ، نظریه ام نقض شد ، حتی پل ها هم نمیتوانند مصداق برابری باشند...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین حسینی

ملکه ذهن ...

اتفاق می افتد،حادثه پیش می آید و خوش میگذرد ... واقعا چرا؟ چرا اتفاق به جای اینکه بیفتد برنمیخیزد؟ مثلا نمیگوییم که یه اتفاق بد برخواست! یا مثلا حادثه پیش رفت! یا خوش ماند!وقتی حسابی این فکر ها را توی مخیله ام زیر و رو کردم دست آخر به این نتیجه رسیدم که کس یا کسانی که اولین بار این عبارات را داخل زبان فارسی چِپانده اند تمام تفکر و عقاید خودشان را هم با آن همراه کرده اند : معمولا ما انسان ها تمام اتفاق هایی را که در زندگیمان می افتد کار تقدیر میدانیم و طبیعتا تقدیر هم از جایی که خدا هست یعنی آسمان می آید و به زمین می افتد،پس اتفاق ها باید بیفتند، از آسمان به زمین! یا مثلا اعتقاد داریم که حادثه ها همیشه در کمینمان هستند ولی خودشان را نشان نمیدهند تا اینکه کسی بی احتیاطی کند و حادثه ای را که در دوردست است به پیشمان بیاورد و ما را داخلش بکند! یا مثلا بر این باوریم که خوشی ها و شادی ها و دور هم بودن ها ماندگار نیست و باید برود و بگذرد و دست آخر هم باید غم بماند جایش ، غم تنهایی ، برای همین هم همیشه بهمان خوش میگذرد و هیچوقت بهمان خوش نمیماند ! خیلی جالب است که میتوان یک نوع سبک تفکر و زندگی را فقط با کلمات ملکه ذهن مردم کرد تا با آن زندگی کنند بدون انکه بدانند...


,,,,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین حسینی