اتفاق می افتد،حادثه پیش می آید و خوش میگذرد ... واقعا چرا؟ چرا اتفاق به جای اینکه بیفتد برنمیخیزد؟ مثلا نمیگوییم که یه اتفاق بد برخواست! یا مثلا حادثه پیش رفت! یا خوش ماند!وقتی حسابی این فکر ها را توی مخیله ام زیر و رو کردم دست آخر به این نتیجه رسیدم که کس یا کسانی که اولین بار این عبارات را داخل زبان فارسی چِپانده اند تمام تفکر و عقاید خودشان را هم با آن همراه کرده اند : معمولا ما انسان ها تمام اتفاق هایی را که در زندگیمان می افتد کار تقدیر میدانیم و طبیعتا تقدیر هم از جایی که خدا هست یعنی آسمان می آید و به زمین می افتد،پس اتفاق ها باید بیفتند، از آسمان به زمین! یا مثلا اعتقاد داریم که حادثه ها همیشه در کمینمان هستند ولی خودشان را نشان نمیدهند تا اینکه کسی بی احتیاطی کند و حادثه ای را که در دوردست است به پیشمان بیاورد و ما را داخلش بکند! یا مثلا بر این باوریم که خوشی ها و شادی ها و دور هم بودن ها ماندگار نیست و باید برود و بگذرد و دست آخر هم باید غم بماند جایش ، غم تنهایی ، برای همین هم همیشه بهمان خوش میگذرد و هیچوقت بهمان خوش نمیماند ! خیلی جالب است که میتوان یک نوع سبک تفکر و زندگی را فقط با کلمات ملکه ذهن مردم کرد تا با آن زندگی کنند بدون انکه بدانند...


,,,,