وقتی که سر آدم شلوغ میشود یا اینکه کارهایی برایش پیش می آید که دوستش ندارد ، هورمونی داخل مغز ترشح میشود به نام " هورمون ولش کن " که با نام " هورمون بیخیال " هم شناخته میشود . این هورمون از آن موردهاییست که باعث 99 درصد تنبلی ها و بیخیالی ها و ندانم کاری ها میشود . متاسفانه درمان خاصی هم ندارد مگر اینکه " هورمون مجبوری ِ " آدم اونقدر زیاد باشدکه بتواند با این "ولش کن" مقابله کند . البته نباید نقش هورمون های " برو بابا " و " حالش نیست " و " باشه تا بعد " را هم فراموش کرد چرا که فقط هورمون " مجبوری " هست که باید همه را کنترل کند ! این مقابله بستگی دارد به اینکه چه کسی باعث تحریک این هورمون " مجبوری " میشود! طلبکاری که سرماه چک دارد ؟ بانکی که سر ماه قسط میخواهد ؟ والدینی که تا ساعت 11 ظهر باید اینکار را برایشان تمام کرده باشی ؟ همسری که تا عصر بیشتر زمان برآورده شدن خواسته اش را نداده است؟ مدیرپروژه که میخواهد هرچه زودتر پروژه اش تمام شود ؟ استادی که پسفردا میخواهد امتحان بگیرد ؟ یا خود آدم که از ته دل دوست دارد کاری را انجام دهد ! اگر به جای کامپیوتر پزشکی خوانده بودم این میشد موضوع تحقیقاتم تا ماده ای ترجیحا کپسولی (تزریقی طرفدار پیدا نمیکند) ابداع کنم که خودبخود " هورمون مجبوری " را بالا ببرد بچسباند به سقف برای همیشه ، آنوقت میشد که یک طرح جامع " واکسیناسیونِ کپسولی ِ همت " راه می انداختند تا همت ملی برود بالا و پیشرفت کنیم در حد بوندسلیگا ! اگر هم به جای نرم افزار هوش مصنوعی یا معماری خوانده بودم یک قطعه الکترونیکی ابداع میکردم که کار گذاشته شود کف دست (معمولش اینست پشت گردن کار میگزارند ولی فکر کنید گرم شود و بخواهد خنک شود ، آنوقت خانم ها چه کنند؟یا اینکه از کسی پس گردنی بخورید و خراب شود حتی دم دست هم نیست که بتوان راحت عوضش کرد یا از کار انداختش ! ) بعد یک طرح " کارگذاری کیت های الکترونیکیِ همت داخل بدن " راه می انداختند و بازهم میرسیدیم به بوندسلیگا ! ولی حالا که نرم افزار خوانده ام فقط میتوانم نمودارهای تولید چنین طرح هایی را بکشم روی کاغذ و بنشینم نگاهشان بکنم به امید اینکه شاید متخصصی چیزی پیدایش شد و خواست همه را مجبور کند ...