به نظر من تمام مشکلات ما ایرانیها در دو مورد خلاصه میشود : اول : هرکس فقط به فکر خودش است. دوم : هرکس فقط به فکر الانش است.
فرقی هم ندارد در چه سطحی باشیم ، دانش آموز ، دانشجو ، کارگرساختمان ، کارمند ، کاسب ، راننده ، مدیر ، نماینده مجلس ، وزیر.
اول : دانش آموز وقتی زنگ مدرسه میخورد به طرف در حمله میبرد و همه را زیر دست و پا میگذارد فقط به خاطر اینکه چند دقیقه زودتر برسد. دانشجو سر همه استادها کلاه میگذارد و همه درس ها را نصفه نیمه پاس میکند فقط برای اینکه حالش را ندارد درس بخواند. کارگرساختمان کیسه سیمانی که نصف پیاده رو را گرفته برنمیدارد فقط به خاطر اینکه مسیر خودش را سد نکرده است. کارمند کار مردم را راه نمی اندازد فقط به خاطر اینکه ( این خودش نیست که با هزار زور از مدیرش برای یک کار اداری یکساعت مرخصی گرفته و ) وقتش تلف نمیشود. کاسب قیمت هر جنس را هرروز به دلخواه تغییر میدهد فقط به خاطر اینکه هیچکسی نمیتواند جلویش را بگیرد. راننده وسط خیابان مسافر سوار و پیاده میکند فقط به خاطر اینکه خودش دیرش نشده و پشت ترافیکی که درست کرده نمانده است. مدیر حقوق چندصد میلیونی و وام بزرگ میگیرد و صدایش را در نمی آورد فقط به خاطر اینکه خودش مثل مردم زیردست دوسال منتظر یک وام دویست هزارتومانی نمانده است. نماینده مجلس از ائتلافی طرفداری میکند فقط به خاطر اینکه اگر آنجا باشد نفعش بیشتر است هرچند نفع مملکت صفر باشد.وزیر بودجه مربوط به یک کار را در کار دیگری خرج میکند فقط به خاطر اینکه آن کار دیگر برایش سود شخصی هم دارد.
دوم : دانش آموز فکر زودتر رسیدن الآنش است ولی فکر نمیکند که در راه این زودتر رسیدن ممکن است بخ ودش آسیب بزند. دانشجو فکرش را نمیکند که بعدا این علمهای یادنگرفته را باید پول بدهد و یادبگیرد. کارگر ساختمان فکرش را نمیکند که ممکن است خانواده اش در جایی دیگر به یکی از همین کیسه ها گیر بکنند و زمین بخورند. کارمند فکرش را نمیکند که خودش هم روزی کار اداری دارد و این کسی که معطلش کرده ، معطلش خواهد کرد. کاسب فکرش را نمیکند که شخصی که جنسی را گران به او فروخته برای جبران پول رفته اش جنس دیگری را به خود او گران میفروشد. راننده فکرش را نمیکند که وقتی یک روزی بیمار بود و در آمبولانس بود یک راننده تاکسی دیگر ترافیک کرده و نمیگذارد به بیمارستان برسد. مدیر فکرش را نمیکند که وقتی تمام سرمایه در جیب او باشد و مردم بی پول باشند دیگر شرکتی برای معامله نیست که او مدیرش باشد. نماینده مجلس فکرش را نمیکند که 4سال در صدر است و بقیه عمرش مثل بقیه مردم باید تاوان انتخاب اشتباه آنروزهایش را بدهد. وزیر فکرش را نمیکند که اگر امور مملکت نچرخد دولتش و خود او از بین میروند.
همه ماها بلا استثنا در هر مقامی که باشیم این دو انتخاب پیش رویمان است . فقط باید مال خودمان را پیدا کنیم ...