حکایت : جمعی را جکی گفتند ، بزرگی میانشان بود ، پس از مکث طولانی خندید ، گفتندش ای بزرگ چرا دیر خندیدی؟ فرمود : من دیر خوشم میاد.
آدمیانی هستند دقیقا مقابل آدمیان بالایی . بعضی از ماها کلا یکجوری هستیم که زود خوشمان می آید. یعنی اگر جک فسیل شده کپک زده دوران میرزا بختک خان شمس العینی هم تحویلمان دهید ، در درصد بالایی خوشمان می آید. برای همین هم میتوانیم به هر جک و لطیفه و نکته نغز و صحبت ظریفی روی خوش نشان دهیم. مراحل اینکار هم به این صورت است که اول جک بگفته شده را تا چهارپنج مرحله به صورت درختی و تودرتو تحلیل میکنیم و تمام زوایای قابل خوش آمدن را پیدا میکنیم. بعد یکدفعه خوش می آییم. اینجاست که اطرافیان با ذکر نکته " اینقدرم خنده نداشت " تمام مراحل درختی ما را از بنیان میکنند. ( یک نمونه استدلال درختی تودرتو را میتوانید در پست #پیتزای سبزیجات ببینید )
این زود خوش آمدن مزیت هایی دارد . مثلا با یک زیر و رو کردن یک ربعه اخبار و جراید میتوانیم دوساعت شاد باشیم. با دیدن یک کلیپ تکراری روزانه میتوانی کلی کیف کنیم. و بهتر از همه اینکه دراوج ناراحتی با کوچکترین تنوعی میتوانیم حال خود را عوض کنیم و راحت باشیم.
ولی خب معایبی هم دارد.مثلا اینکه ما معمولا جک تعریف کننده های خوبی نیستیم یک جک بیمزه را با لحنی و صدایی و خنده ای بیمزه تر از آن طوری تعریف میکنیم که طرفمان عنقریب سکته زدن با چشمهایی که عمق خنده ما را میکاود و ذهنی که دنبال حتی سر سوزنی نکته خنده دار میگردد ، خیلی متین حالیمان میکند که بس است ... ولی خب با این شرایط فجیع اکثرمان هم هیچوقت کم نمی آوریم و همیشه در حال تلاش بیشتر برای خوراندن جکهایمان به گوش مفت همصحبت بیچاره هستیم...
د دوران مدرسه رفیق شفیقی داشتم به نام " مهرداد چمنی " که هرجا هست خدانگهدارش باشد... هروقت یکی از این جک ها برایش میگفتم اول چندثانیه دقیق نگاهم میکرد ، بعد دست میگذاشت روی دیوار و با انگشتانش دیوار را قلقلک میداد و هی میگفت : دیوار بخند ... دیوار بخند ... خنده دار بود ... دیوار بخند ... . اینجا بود که تفهیم میشدم هرچه سریعتر راه افق را پیدا کنم.