هر طوریکه فکر میکنم 50سال دیگر ایرانیان برایم قابل هضم نیست ... آن زمان جامعه بچه های متحیری را خواهد دید که مجبورند مادربزرگهای خود را مادرجون آزیتا ، مامانجون پارمیدا ، مامانی روژین صدا بزنند  ، در حالیکه حتی به اندازه یک کنجد هم به فکرشان نمیرسد که یک زمانی هم بوده که مادربزرگها را قمرالملوک و ننه سلطان صدا میزدند. البته ازین بگذریم که پیرزن های آنروز خودشان سردمدار تکنولوژی هستند و شبکه های اجتماعی سالمندان را در مینوردند و ملکه اینستای زمان خودشان را دارند.
همچنین بچه 50 سال بعد ، یک لحظه هم تصور نمیکند که پدربزرگ کامیارش یا باباجان سامیارش ( که همش دلش میخواهد بیست و چهار ساعته از مصائب قومی معلوم الحال بنام دهه شصتیها داستانهای ترسناک-تخیلی  تعریف کند ) خودش داستان هایی از زبان آمیزتقی،یا مشتی غضنفر شنیده است. آن زمانها یکطوریست که اگر به بچه ای بگویی فخرالتاج نمیداند داری در مورد ستون های تخت جمشید حرف میزنی یا حرمسرای حریم سلطان.

از طرف دیگر جوانکهای الان ( کامیار و سامیار و رزیتا و روژین و ... ) هرچقدر که داستانهای صدمن یه غاز از  " زمان اون خدابیامرز " شنیده اند تلافی میکنند و بعدها به نوه هایشان داستان های پهلوانی هایشان در اینستا ، لایک های قهرمانانه شان در فیسبوک و متن های آتشینشان در تلگرام خواهند گفت. و البته در شعر و ادب هم کم نمیگزارند و رپ هایی هم از سروده های خودشان به رخ خواهند کشید که اسمشان را " اسی پوست کن " گذاشته اند  و در شعرش نصف تهران را سوزانده اند و مثل مردعنکبوتی همه دشمنان خونخوارشان در صنعت موسیقی را تکه پاره کرده اند (البته کاری به این نداریم که اینچین پهلوانان رپ خوان این دوران ، ترقه زیرپایشان بترکد تا سه روز زیر پتو قایم میشوند )...  و آن بچه های فلک زده با خود فکر میکنند که چه قهرمانانی که با زدن لایک های محکم بسان مشت محکمی بر دهان دشمن توانسته اند خوشبختی را به این سرزمین بیاورند. شاید آنروز ها دیگر سوپرمن و اسپایدرمن نباشد ، بجایش فیسبوکمن و اینستامن داشته باشیم که یک پست میگذارد یک شهر را زیرورو میکند.
ولی از همه اینها گذشته بهترین قسمت این چنین پدربزرگها ومادربزرگهایی این است که اولا میتوانند برای خودشان یک کامپیوتر دست بگیرند و ده فصل یک سریال راپشت سرهم ببینند و کار به هیچکس نداشته باشند. یا مثلا اینکه این قابلیت را دارند که با نوه شان فیفا بازی کنند . یا مثلا اینکه هیچوقت لازم نیست سرشان را گرم بکنید ، همینکه اینترنتشان نوترینو پلاس پلاس پلاس باشد خودشان شناگرهای ماهری هستند. البته نمیتوان قید داستانهایشان را زد ، داستان تعریف کردن از ملزومات سالمندیست ، ولی خب بچه ها میتوانند داستانهایشان را توی کانالشان بخوانند و برایشان استیکر لایک هم بفرستند ...